چکیده
امروزه نقش پیچیده و چندلایة زبان در ارتباطات و تعاملات فرهنگی و علمی در سطح بینالملل آشکار است. استعمار نیز بهرههای بسیاری طی چند صد سال گذشته از این مقولة مهم برگرفته است. استعمارِ زبانی و فرهنگی سرفصلی مهم از تاریخ استعمار دیروز و امروز است. این در حالی است که اسلام خود دینِ زبانی است و تمدن آن نیز پایة زبانی و فرهنگی داشته است. زبان قرآن زبان مادری هیچ قومی نیست، بلکه زبان کامل و جامع خدای بزرگ در لباس سخن مردم و مبتنیبر فطرت انسانی است؛ زبانی که در قیدوبندهای نژاد و قومیت، سیاست و ملیت، و مرزهای جغرافیایی و تاریخی محصور نمیماند و بیش از آنکه ترجمان مجموعة حقوقی و داستانی و شریعتِ حلال و حرام باشد، پایه و مایة دانش و بینش و فکر و فرهنگ است. زبان قرآن، با توجه به ظرفیتهای متعدد و ناشناختة آن، میتواند پایة مرابطات فکری و مصدر الگوی فرهنگی و علمی جمهوری اسلامی برای بهرههای متعالیِ انسانی در سطح جهانی باشد. در این مطالعه به تبیین بخشهایی از نقشها و ظرفیتهای این زبان پرداخته شده و نیز بیان شده است که ترجمههای قرآن از ایفای چنین نقشهایی ناتواناند.